
ابن تيميّه
احمد بن عبدالحليم حرّاني معروف به ابن تَيميَه ( متولد 10 ربيع الاول سال 661 و مرگش در بيستم ذيقعده سال 728 هجري قمري است.) عالم الهيات، حديث و فقه، فيلسوف و اخترشناس بود. او را با القابي چون شيخ الاسلام مفسّر، رجالي، مفتي و اديب ياد کردهاند. فتواي جهاد او برعليه حمله سوم غازان خان مغول به دمشق منجر به پايان حملات مغول به منطقه شام گرديد. اين اولين موردي بود که مسلمان بر عليه مسلمان ديگر اعلام جهاد کرد و مورد استناد القاعده و داعش قرار گرفته است. مخالفت او با زيارت قبور مقدّسين و طلب شفاعت از آنها يکي از دلايل جنجالي شدن عقايد او بود.
آيا ابن تيميه در سوره مباركه آل عمران قرآن كريم اين آيه را نديده بود و نمي دانست كه طبق فرموده خداوند شهداء براي هميشه زنده اند و مي شود از زنده ها تقاضاهايي داشت كه برآورده بشود: وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ (169) هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده اند مرده مپندار بلكه زنده اند و نزد پروردگارشان به آنان روزى داده مى شود (169) فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ (170) به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند و براى كسانى كه از پى ايشانند و هنوز به آنان نپيوسته اند شادى مى كنند و نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين مى شوند (170) يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ (171) بر نعمت و فضل خدا و اينكه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمى گرداند شادى مى كنند (171)
اگر كسي زنده نباشد جواب كسي را نمي تواند بدهد اما در آيات كريمه بالا مشخّص مي شود كه شهداء (از جمله امامان شيعه عليهم السّلام كه طبق فرموده پيامبر - ص فرمود: ما مِنّا وَ اَهلِي اَلا مَقتُول اَو مَسمُوم - از من و دودمانم هيچ يك نيست مگر اينكه شهيد و يا مسموم خواهند شد. - (پس همگي آنها شهيد و زنده اند و از نزد خداوند روزي دريافت مي دارند و مي توانند جواب ديگران را بدهند)
به همين علّتِ عدم توجه به معني آيات بالا نظرات فاسد وي بر روي محمّد بن عبدالوهّاب و جنبش وهّابي اثر گذاشت و بعد از او آنها مذهب جعلي وهّابيت را با برداشت از نظرهاي غلط او به وجود آوردند. وي شيعيان را دشمنان داخلي مي دانست که قتل آنها از صليبيّون و مغولان واجب تر است. ابو مصعب الزّرقاوي، از رهبران القاعده به نظرات ابن تيميّه در مورد کفر شيعيان و كشتن آنها استناد مي کرد.
علماء شيعه با ابن تيميّه مخالفت داشتند و او را يک منحرف دانسته و از او درخواست برگشت از عقايدش را مي خواستند و از آنجايي که او مقاومت مي کرد و نمي نپذيرفت شش مرتبه به زندان افتاد. «بابر يوهانسن» دليل زنداني شدن او را عرفا، فقها و متکلماني که با قدرت سياسي مرتبط بودند مي داند. وي زندگي خود را وقف تحقيقات ديني و سياسي کرد. با اينکه به او مقاماتي پيشنهاد شد، هيچگاه نپذيرفت و در تمام زندگي اش هرگز ازدواج نکرد. راستي ابن تيميه در حالي كه ازدواج، يكي از مهمترين سنّتهاي مهم اسلام و رسول الله (ص) است، چرا تا آخر عمرش ازدواج نكرد؟
وي مي گفت قرآن و حديث را بايد بر معاني متداول بايد فهميد (يعني معني ظاهري آيات و بدون تفسير) و کساني که قرآن را بر معاني مجازي و کنايه اي حمل مي کنند، مؤوّله (يعني تاويل گرا يا ژرف نگر) ناميد. اگر چنين است ابن تيميه بايد بگويد كه ما با مراجعه به قرآن كريم از كجا بفهميم كه نمازهاي يوميه هر كدام چند ركعت است؟
مرگ
ابن تيميه در اوايل ماه سپتامبر 1328 ميلادي (در سال 728 هجري .قمري) بيمار شد و در سن 65 سالگي در 26 سپتامبر همان سال در حالي که در زندان ارگ دمشق بود درگذشت و چون از نظر علماء شيعه منحرف بود جنازه اش را در دمشق، در مقبره صوفيّه (قبرستان صوفيان) به خاک سپردند برادرش شرف الدين نيز پيش از او در آن قبرستان دفن شده بود.
ديدگاهها
در تاريخ آمده است كه ابن تيميّه روزي شاگردانش را بر خاك پاك حضرت رسول گرامي اسلام (ص) گرد آورد و روي قبر آن رسول گرامي نشست و در حالي كه عصايش را بر تربت مقدس آنجناب (ص) گذاشته بود خطاب به شاگردانش گفت: اين كسي كه در اينجا خوابيده است ديگر هيچ كاري از او ساخته نيست و در حالي كه با عصاي خود بر قبر مي كوبيد گفت: او با اين عصاي من فرقي نمي كند بلكه عصاي من مي تواند به من در راه رفتن كمك كند. (گيريم كه به قول او واقعاً چنين باشد اما ادب و احترام به پيامبر خدا (ص) ايجاب مي كند كه حتي از فكر كردن در اين باره بپرهيزيم) يكي از شاگردانش بر نگشت و به او بگويد تو كه چنين عقيده اي داري مگر در قرآن كريم خداوند از مؤمنين نخواسته است كه بر پيامبر اسلام سلام و رحمت از جانب خداوند بفرستند. مگر سلام كردن بر مرده جايز است و او اگر مرده باشد مي تواند جواب بدهد كه در نمازهايت بر پيامبر اكرم (ص) سلام مي دهي و نامش كه برده مي شود طبق آيه صريح قرآن كريم برايش صلوات مي فرستي. پس پيامبر خدا زنده است ولي ما فقط او را نمي بينيم. از همه مهمتر اينكه ما در نمازهايمان به پيامبر خدا صلوات و درود و تحيت مي فرستيم و همين نشان مي دهد كه پيامبر خدا (ص) احترامات ما را مي فهمد و به آن جواب مي دهند.
ابن تيميه در کتاب بيان التلبيس الجهميّه ميآورد: «كه ابن عباس از رسولالله نقل مي کند: رأيت ربّي عزّ وجلّ، شابّ أمرد و فرده جعد قطط، في روضه خضرا… خداوند را به صورت نوجواني ديدم که هنوز موي صورتش در نيامده، سرش پرمو و مجعّد است». خداوندي كه به حضرت موسي (ع) فرموده است: لَن تَراني (هرگز مرا نخواهي ديد) ابن تيميه مي گويد خداوند را به صورت نو جواني ديده است. آيا او نمي دانست در قرآن كريم داريم كه خداوند در باره خودش فرموده است كه: لَيسَ كَمِثلِهِ شُئي (خداوند به هيچ چيزي و كسي شبيه نيست.) همچنين بر خلاف بياني كه در بالا كرده است، در رد بر اصحاب مجسمه (كساني كه براي خداوند شكل و اعضايي مانند اعضاي انسانها قائل هستند) مي گويد: «در اين گونه اموري که الله و رسولش آنها را نفي کردهاست داخل شدند تا اين که گفتند: او (الله) در دنيا با چشمان ديده مي شوند.» همچنين در کتابي ديگر گفته است: «و هر يک از عبادت گزاران پيشين و پسين که بگويد پروردگارش را با چشم سر ديدهاست به اجماع اهل علم و ايمان اشتباه کردهاست.» اين در حالي است كه خود ابن تيميه گفته است كه خداوند را به صورت نوجواني ديده است.
نفي زيارت
ابن تيميه براي اولياء و برگزيدگان، نيروي مافوق بشري ( کرامت الاولياء) قائل بود ولي زيارت قبور ائمه و پيامبران را بدعت و شرک مي دانست. خداوند در قرآن كريم سوره مباركه التوبه خطاب به پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد: وَ لَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَ لَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ مَاتُوا وَ هُمْ فَاسِقُونَ (84 ) و هرگز بر هيچ مرده اى از آنان نماز مگزار و بر سر قبرش نايست چرا كه آنان به خدا و پيامبر او كافر شدند و در حال فسق مردند (84) اين آيه كريمه به ما نشان مي دهد كه زيارت قبر در گذشتگان توسط پيامبر (ص) انجام مي گرفته است كه خداوند ايشان را از ايستادن بر قبر بر جاي ماندگان از جنگ و جهاد منع فرموده است. پس زيارت قبور در اسلام هيچ منعي ندارد.
نفي توسل
اگر كسي بگويد از كسي ميخواهم تا نزد خدا براي من شفاعت کند، زيرا او از من به خدا نزديکتر است. اين از اعمال مشرکان و مسيحيان است، زيرا آنها ادعا مي کنند که کشيشان و خاخام ها آنها را شفاعت مي کنند ... خداوند ما را از مشرکان آگاه مي کند که گفتند: ما آنها را پرستش نمي کنيم ليکن آنها ما را به خدا نزديکتر مي کنند. بايد از پيروان او پرسيد اگر بيمار بشويد و نزد دكتر برويد آيا از او مي خواهيد كه شما را بخوبي درمان كند يا خير اگر از دكتر چنين چيزي را بخواهيد، پس شما مشركيد و اگر داريد در آب غرق مي شويد و از نجات غريق بخواهيد شما را نجات بدهد پس شفاعت خواسته ايد و مشركيد.
لزوم حکومت ابن تيميه بر اين باور است که ولايت مردم از بزرگترين وظايف دين است. روش انتخاب حاکم «بعضي از علما مي گويند: امام با بيعت چهار نفر برگزار مي شود، بعضي گفتند: با بيعت دو برگزار مي شود و بعضي گفتند: با بيعت يکي. امام نمي شود تا اهل شوکت با او موافق نباشند که مقصود امامت را محقق کند» مبناي مشروعيت سياسي قوت و امين بودن و بيعت را مبنا قرار مي دهد و ميگويد استطاعت را در نظر مي گيريم (فالله يقول: فَاتَّقُوا اللهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ) و شرايط را در نظر مي گيريم مثلا در زمان جنگ فردي که قويتر است و امين بودن او کمتر است از فرد امين ضعيف براي حکومت بهتر است و خالد ابن وليد را مثال مي آورد که پيامبر اسلام (ص) او را منصوب کردند و گفتند درست است که اشتباهاتي دارد ولي فعلا بهترين فرمانده براي جنگ است.
دشمني ابن تيميّه با زبان فارسي
وي از از پيامبر اسلام (ص) نقل مي کند: اگر کسي بتواند به زبان عربي سخن بگويد و به زبان فارسي سخن بگويد منافق است. او مي گويد: باري سعد بن ابي وقاص شنيد که مردمي به زبان فارسي سخن مي گويند، خطاب به آنها گفت: « پس از آمدن اسلام بازهم دلبسته مجوسيّت (زردشتي بودن) و آتش پرستي هستيد؟» نيز از زبان مالک بن انس، يکي از پيشوايان فقهي اهل سنت و جماعت مي نويسد که مالک بن انس روزي خطاب به حاضران در مسجد نبوي (ص) در مدينه با لحن خشن و عبوس و تهديدآميزي گفت: هرگاه ببينم کسي به زبان فارسي حرف مي زند از مسجد بيرونش خواهم انداخت.
ابن تيميه در کتاب ياد شده از ابن جني، از علماي نامور نحو عربي، نقل مي کند که گفت: «دليل اين که يک عده از آدمها در جامعه اسلامي دچار انحراف شدهاند و با شريعت اسلام از در مخالفت درآمدهاند و در دام زندقه و الحاد افتادهاند، آشنايي درست نداشتن آنها از زبان عربي بودهاست.» آيا عُمَر و ابن تيميه در قرآن كريم نخوانده بودند كه خداوند در سوره الرّوم مي فرمايد: وَ مِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَ أَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ (22) و از نشانه هاى قدرت خداوند، آفرينش آسمانها و زمين و اختلاف زبانهاى شما و رنگهاى شماست قطعا در اين امر نيز براى علما و دانشمندان نشانه هايى است (22)
آيا او در قرآن كريم در سوره مباركه الحُجُرات نخوانده بود كه خداوند مي فرمايد: يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثَى وَ جَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (13 ) اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفريديم و شما را ملّت ملّت و قبيله قبيله قرار داديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگار ترين شماست بى ترديد خداوند داناى آگاه است (13)
ايراني ستيزي
ابن تيميه، به نقل از عمر بن خطاب، آوردهاست که از جشن نوروز و مهرگان بپرهيزيد و کساني که اين روزها را جشن مي گيرند، در قيامت خود را جزء بي دينها و کافرها خواهد يافت. همچنين در حديث ديگري، مسلمانان را از عبادات ايرانيها (به عربي: رطانت العجم) منع کردهاست. به نوشته شاکد، اين اصطلاح، اشاره به نمازهاي زرتشتيان دارد. از او مي پرسيم اگر صله رحمي كه يكي از مهمترين فرمانهاي خداوند در قرآن است و شادي كردن براي طبيعت بهاري كه يادآور روز قيامت مي باشد اگر گناه دارد پس تو ثواب كردن را در چه مي بيني؟
مغولها
او در زمان سومين حمله غازان خان، در (1303 ميلادي) به دمشق اعلان جهاد کرد و فتوا داد که دفاع از سلطنت مملوک در برابر مغولها براي مسلمانان واجب است. او اعتقاد داشت هر چند مغولها اسلام آوردهاند امّا در عمل مسلمان نيستند و به جاي شريعت اسلامي از قانون ياسا پيروي مي کنند. اين اولين بار بود که مسلماني عليه گروهي ديگر از مسلمانان اعلان جهاد کرد. ابن تيميه زنده نيست تا ببيند كه وهابيون پيرو او به نام اسلام دارند با مسلمانان جنگ نيابتي مي كنند و كودكان و زنان و بيماران را با بمبهاي اهدايي كشورهاي غربي به شهادت مي رسانند.
دشمني ابن تيميّه با شيعيان
او شيعيان (که به آنها رافضي مي گفت) را از نظر ديني فاسد و مسبب مشکلات امت اسلام مي دانست. ابن تيميه منهاج السنة النبوية را در پاسخ به علامه حلّي و در نقد شيعه دوازده امامي نوشت. او براي انتقاد از شيعيان به شباهتهاي آنان به مسيحيان و يهوديان اشاره و آنها را متهم مي کرد که به غيرمسلمانان در جنگ با مسلمانان ياري مي رسانند. او عزاداري شيعيان براي حسين و روز عاشورا را نکوهش مي کرد اما با آنهايي که در مخالفت با شيعه عاشورا را جشن مي گرفتند هم مخالف بود. آيا او خبر نداشت كه روزي كساني به نام وهابيون كه خود را پيرو سفت و سخت او مي دانند، براي مسيحيان و يهوديان نوكري خواهند كرد.
ابن تيميّه مي گويد: «اهل علم اجماع دارند که بزرگترين شمشيرهايي که بر اهل قبله کشيده شد و بزرگترين فسادي که بر آنان وارد آمد از طرف کساني بودد که به اهل قبله وابسته اند " و گفت قتل آنها از قتل خوارج واجبتر است. او فراموش كرده و يا نديده است كه محمّد بن عبدالوهّاب (پايه گذار مذهب جعلي وهابيون) با شمشيري كه بر اهل قبله كشيد، به پادشاهي كساني به نام ابن سعوديها انجاميد كه الآن دارند نوكري غربي هاي كافر را مي كنند. لشکرکشي مملوک به کسروان براي جنگ با شيعيان بر اساس فتواي ابن تيميه بود که جنگ با شيعيان را مهمتر از جنگ با صليبي ها و مغولان مي دانست زيرا «دشمن داخلي هستند و شرّ بقايشان زيانبارتر از قتلشان است». ولي او نمي دانست زماني خواهد آمد كه پيروان وهّابي او با نوكري براي كشورهاي غربي در اين زمان، دست به هر گونه جرم و جنايتي مي زنند و گاو شيرده آمريكاييها خواهند شد. راستي اگر او الآن زنده بود چه عكس العملي نشان مي داد و چه فتوايي از خود مي داد و به پادشاهان سعودي چه مي گفت.